خبر حضورت
فرزندم دلبندم بعد از تمام سختی ها خاطرات تلخ وروزهای انتظار
خداوند تورا به من داد تا بدانم هنوزهم مرادوست داردهنوز صدای ناله های همیشگی ام را میشنود.
من هر ماه منتظر حضورت بودم با کلی بی بی چک وازمایش ولی متاسفانه خبری از حضور شیرینت نبود.
تا این ماه :
حالم خیلی بد بود ویک سری علائم بارداری داشتم ولی هنوزیک هفته مانده بود به تاریخ بزرگترین نشانه حضورت ولی چون من شک کرده بودم باز یک تست دیگه گذاشتم که با یک خط خیلی خیلی کمرنگ روبرو شدم که به شوشو گفتم:
این ماه یک خبری هست!!!
وبابا هم برای اطمینان بیشتر 4 تا تست دیگه خرید که همان نتیجه را گرفتیم وبرای اطمینان بیشتر به ازمایشگاه رفتیم و بعد از کلی انتظار به ما گفتند
جواب منفیست وشما باردار نیستید!!!!!!!!
من والبته پدرت با یک حال خراب راهی خانه شدیم وعصر جمعه را با اندوه سپری کردیم.
نزدیک 4-5 روزبعد دیدم علائم بارداری را همچنان دارم(حالت تهوع،خوابالودگی)دوباره با یاس و ناامیدی یک تست دیگه گذاشتم که اینبار 2تاخط پررنگ دیدم.
تا تاریخ خودم صبر کردم .برای اطمینان بیشتر 4 روز هم گذشت
تا اینکه در تاریخ2\6\92 ساعت 8 شب با شوشومهربان به سمت آزمایشگاه رفتیم با کلی عجله والبته مقدار زیادی اضطراب .بعد ازآزمایش و انتظار جواب::::
مثبت بود!!
نمیدانی چه حالی داشتم اشک میریختم و دست وپاهایم میلرزید باور نمیکردم
ولی بعد ار صد بار نگاه به جواب و دیدن صورت و خوشحالی پدرت کم کم باورکردم.
وحالا یک زندگی دوباره گرفتیم یک عشق دوباره .
وامیدبه زندگیمان بازگشت ........با حضور تو.
2\6\92