حسام کوچولوحسام کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 16 روز سن داره

دل نوشته های یک مادر........

دل نوشته ای دیگر

به نام خداوند مهربان سلام پسر دلبندم بی قراری ها پایان یافت،گریه ها،نا آرامی ها و حال شیرین بازی هایت تمام غم هایم را از بین می برد نمی دانی نگاه کردن به یک صورت کوچک که یک لبخند زیبا با دو دندان فاصله دار از بالا و دو دندان کوچک از پایین دارد چقدر شور و وجد را در آدم زنده می کند. هر روز شاهد تلاش برای ایستادن رو دو پایت هستم تلاش میکنی     می ایستی   ذوق میزنی   وبه زمین میخوری ولی اینجا تمام نمیشود بلکه بارها و بارها وصدها بار تمرین میکنی تا بتوانی و من میدانم و میبینم روزی را که روی دو پایت ایستاده ای و کار های بزرگ انجام میدهی و پاهای کوچک ولرزانت بزرگ و محکم شده اند عزیزم ،پسرم آخرین ماه از ...
25 اسفند 1393

همه من .تو هستی

به نام خداوند مهربان سلام فرزندم آری 6 ماه گذشت ....... چه پر هیاهو  چه پر تلاش چه زیبا شاید هم چه سخت.... همه روز هایم تو شدی همه ی لحظه هایم توشدی بهانه خنده ها حتی گریه هایم تو شدی  ضربان قلبم   نبضم   روحم   روانم    همه و همه تو شدی دروغ است اگر بگویم با تو بودن سخت نیست سخت است که همه ی خود را نبینی   خودی که سالها تنها بود و خیلی خیلی خود خواه و اما حال دیگر با تو آن خود(من) خود نیست  تنها و تنها توست تو حسام من تولد 6 ماهگیت مبارک                  &n...
23 مهر 1393

فرشته ای به رنگ تو...

به نام خداوند دانا روزها هفته ها سپری شد   بعد از کلی انتظار تو به دنیا آمدی و الان سه ماه بیش تر است که   چشمانم از نگاه کردن به تو پر نور شده است.   یادم می آید که قبلا نوشته بودم با لبخند تو سختی های این دو سال رافراموش میکنم اما الان حتی با گریه هایت تمام سختی های دنیا رو فراموش میکنم.   همه ی زندگیم در تو خلاصه شده همه ی امیدم همه ی فرداهایم با تو خلاصه می شوند. همه چیز را برای تو می خواهم          همه ی خوشبختی های دنیا را برای تو می خواهم و تو را برای خودم برای آرامش قلبم برای نور دیده هایم می خواهم.   حس...
30 تير 1393

من مادر میشوم

به نام خداوند بخشنده و مهربان سلام بی قرارم ,   دقیقه ها,ثانیه ها, لحظه ها همه را با بی قراری سپری میکنم.   همه جا میبینمت  هاله ای محو از وجودت در ذهنم نقش بسته با همان هاله حرف میزنم شیرش میدهم می خوابانمش  و می بینم چهار دست و پا کنان به سمتم با لبخند می آید .   تو باشی بی قرار نمیشوی؟000000 تو باشی حتی ثانیه ها را زندگی نمیکنی 4ماه انتظار برای بارداری اول 5 ماه بارداری بی ثمر ,3ماه انتظار برای داشتن فرشته ای دیگر و9 ماه انتظار  برای زمینی شدن تو چقدر میشود؟؟؟؟؟    و  حال   اگر خدا بخواهد 13 روز دیگر این همه انتظار به پایان میرسد تو باش...
14 فروردين 1393

این انتظار خیلی سخته .....

به نام خالق خوبی ها سلام گل پسرم دیگه حوصله انتطار و روز شماری ندارم    از آذر 91 دارم روز شماری میکنم واسه به آغوش کشیدنت     ولی دیگه خسته شدم بعضی وقت ها میگم   اگه تاریخ روز ها و هفته ها رو فراموش کنم زودتر میگذره   همش میگم میشه سال دیگه بیاد    روز تولد تو بیاد  روز دیدنت برسه     پسرم  انتظار خیلی سخته اونم واسه اولین دیدار   انقدر که این انتظار سخته کمر درد و بی خوابی شبانه پا دردو ناتوانی هاش سخت نیست   ولی چاره ای نیست باید صبر کنم باید صبور شم چون میخوام مادر شم   دارم میمیرم واسه اون لحظه که ...
10 اسفند 1392

دل نوشته2

  به نام خالق بهترین ها   سلام؛   سلام پسرم ,سلام عشقم.   می خوام از خودم برات بگم تقریبا یک هفته 10 روز پیش آنفولانزای سختی گرفته بودم هنوز خوب نشده  که ویروس جدیدی گرفتم این ویروس همراه تهوع بود .   منم غافل از این ویروس, به هوای تهوع بارداری این حال مرگ رو تحمل میکردم ( آخه یک سال من حاملم و دارم بالا میارم) از اقبالم ناراحت نیستم برات میگم تا وقتی بزرگ شدی بدونی.   تقریبا یک هفته میشه که حرکاتت محکم شده و از رو شکمم معلوم میشه.(قربون حرکتات بشم عزیزم)   از ماه شمردن رسیدم به هفته شماری کی بشه که روز شماری کنم واسه دیدنت.   عزیزم روز های سختی رو گذرو...
29 آذر 1392

دل نوشته

به نام خداوند مهربان سلام جیگرم عزیزم مامان هر هفته مراحل رشد شمارو چک میکنه و کلی ذوق میزنه در ابتدا اندازه یک عدس کوچولو بودی بعد تبدیل به لوبیا وبعداندازه شما تبدیل به یک حبه انگور شد وحالا اندازه انگشت شصت دستم شدی.خدایا عظمتت رو شکر. عزیزم تو خیلی مظلوم هستی اصلا مثل خواهر کوچولوت(که الان فرشته شده)من رو اذیت نمیکنی. عزیزم هنوز نتونستم اون ارتباطی رو که دوست دارم باهات بگیرم شایدم هنوز باورت نکردم شایدم میترسم باورت کنم نمی دونم یک حس عجیبی دارم شایدم چون نصبت به دل بستن یک تجربه تلخ دارم نمیتونم. نمیدونم به هر حال باید کم کم گذشته رو کمرنگ کنم تا بتونم یک محیط شادی رو برای تو فراهم کنم ب...
29 آذر 1392
1