فرشته ای به رنگ تو...
به نام خداوند دانا
روزها هفته ها سپری شد
بعد از کلی انتظار تو به دنیا آمدی و الان سه ماه بیش تر است که
چشمانم از نگاه کردن به تو پر نور شده است.
یادم می آید که قبلا نوشته بودم با لبخند تو سختی های این دو سال رافراموش میکنم اما الان حتی با گریه
هایت تمام سختی های دنیا رو فراموش میکنم.
همه ی زندگیم در تو خلاصه شده
همه ی امیدم
همه ی فرداهایم با تو خلاصه می شوند.
همه چیز را برای تو می خواهم همه ی خوشبختی های دنیا را برای تو می خواهم
و تو را برای خودم
برای آرامش قلبم برای نور دیده هایم می خواهم.
حس قشنگیست مادر شدن مهم بودن برای تو بودن
وقتی با همه وجودت حضور مرا می خواهی شگفت زده می شوم از این همه وابستگی از این همه نیاز به آغوش من .
ومن همه ی خودم را عشق میکنم و مادرانه تو را در آغوش می کشم و خدا را شکر میکنم که مرا نگهبان یک فرشته کرده است
فرشته ای به رنگ تو.......
30/4/93