ضربه های عاشقانه
به نام خالق خوبی ها
سلام به جوجو مامان
پسر گلم باور نمیکنی که هر روز و هر ساعت به تقویم نگاه میکنم که شاید زودتر بگذره و
بالاخره لحظه بوییدنت برسه .اما باید صبر کرد .
عاشق تکوناتم گاهی انقدر محکم تکون میخوری که میگم الان میای بیرون . بعضی وقت ها هم انقدر
تکون میخوری که تمام عضلات شکمم درد میگرن.
گاهی اوغاتم استخوان های بدنت رو حس میکنم و با خودم میگم نکنه دست وپاش بشکنه با این
مدل ضربه ها .
خلاصه که من در همه حال عاشق تکوناتم.
تکون خوردنات رو با همه دارایی های دنیا عوض نمیکنم انقدر که شیرینه .
تمام این 6-7 ماه منتظر این ضربه ها بودم .
وااااااای که نمیدونی چقدر بی تاب دیدنت بوییدنت شیردادنت هستم.
خوب یکم از این ایام برات بگم
در حال اسباب کشی هستیم و ایشاا... تا آخر ماه تو خونه خودمون مستقر میشیم .
در حال حاضرم دنبال کاغذ دیواری خوشگل برای اتاق شما هستیم
و فکر کنم تقریبا از اول اسفند هم برای خرید سیسمونی بریم
خلاصه می خوام تا دنیا اومدن جیگری خودم رو با این کارا مشغول کنم.
عشق مامان الان 26w+5dسنشه
پسرم بی صبرانه منتظر بهارم
نه به خاطر عطر گل های بهاری
تنها به خاطر عطر تنت
که با بوی گل های بهشتم عوضش نمیکنم.
6/11/92