همه ی روز های من
به نام خداوند مهربان
سلام پسر قشنگم
بالاخره اومدم برات از این 2 ماه و نیم سپری شده بگم
از اخلاقات و رفتارات بگم
از اذیتات و شیرین کاری هات بگم
البته اینم بگم الان که اومدم 7 صبح و شما خوابی
شما عاشق بیرونی یعنی تا در خونه رو باز میکنم دیگه گریه نمیکنی و ساکت میشی و با تعجب بیرون رو نگاه میکنی
همیشه دوست داری سر شونه بغلت کنن و با تعجب اطراف رو نگاه میکنی
تقریبا این کار منحصر به فرد شما میشه
یکی دیگه از کارهای مورد علاقت اینکه به دمر بخوابی
و اما ......
وقتی که جیغ میکشی و گریه میکنی
دیگه به این آسونی ها آروم نمیشی
تقریبا خیلی گریه میکنی مخصوصا از بعد واکسن 2ماهگیت که من رو بیچاره کردی
اشکات میریزه و چشمت قرمز میشن و دل منم خون.
اینجا هم گریه هات تموم شدن و قیافه گرفتی که مثلا ناراحتی
خلاصه همه ساعاتم با شما سپری میشه
و چیزی که خیلی خوشحالم کرده اینه که حداقل شب ها خوب میخوابی که البته تا بخوابی بازم بیچاره میشیم
عاشق خنده هاتم وقتی سر کیف باشی یک نگاه که بهت میکنم غش میکنی از خنده البته بی صدا
و خودت روبرام لوس میکنی
خوب اینم از این روزها که خیلی سرم شلوغ شده اهان راستی دیگه خودم میبرمت حمام این به هم استقلال میده که همه ی کارهات رو دیگه خودم انجام میدم
اینم شما که بالاخره گریه هات تموم شده داری با شیرین کاری هات من رو دیونه میکنی
تافرصتی دیگر و نوشته ای دیگر بدرود
7/4/93